مبعث؛ عید تولد اسلام
علی متقیان مدیر عامل مؤسسه فرهنگی مطبوعاتی ایران و عضو هیأت علمی دانشگاه علم و فرهنگ
بیست و هفتم ماه رجب در تاریخ اسلام به روز بعثت پیامبر اعظم(ص) و تولد اسلام بهعنوان آخرین دین الهی در جهان مشهور است و مسلمانان بویژه شیعیان، این روز بزرگ را به میمنت سالروز مبعث رسولالله الاعظم(ص) جشن میگیرند.
بعثت خاتم رسل، واقعهای است که تغییر اساسی در تاریخ ایجاد کرد و تحولی جهانی در بشریت بهوجود آورد. آنچه مورد تأیید مورخان است، بعثت پیامبر(ص) از نظر تاریخی و جامعهشناسی در زمان ویژهای رخ داد که سرزمین مهبط وحی، در جاهلیت و نادانی بهسر میبرد. مردم این منطقه عربستان، توحید و یگانهپرستی را رها کرده و برای خداوند احد و واحد که حتی اجداد آنان، بدان معتقد بودند، شرک ورزیده و بتهای دستساز خود را شریک خدای خود میدانستند. آنان هرچه داشتند به پای بتهای خود ساخته میریختند و نشانی از تمدن و زندگی قابل قبول نداشتند. از سوی دیگر در کنار این جمعیت مشرک در عربستان، دو تمدن بزرگ و سابقهدار آن زمان، روم و ایران قرار داشت؛ دو تمدن بزرگی که در آن روزگار، به دلیل فشارهایی که از جنگهای طولانی دهها ساله، بدانها وارد شده بود، در نهایت ضعف به سر میبردند. با این تعریف، اسلام زمانی ظهور کرد که هم، نجات دهنده عرب جاهلی شد و هم ایجاد کننده تحولی عظیم در دو تمدن ایران و روم. یکی از سنتهایی که پیروان دین حنیف ابراهیم در ماه رجب به آن میپرداختند، سنت «تحنث» بود. پیروان دین حنیف ابراهیم در ماه رجب که جزو ماههای عبادی و حرام به حساب میآمد، به سنت تحنث و اعتکاف روی میآوردند. در این دوره یک ماهه از گناه دوری میکردند، به عبادت و انجام کارهای خوب میپرداختند و بعضاً از مردم دوری میجستند و به عبادت خدای احد و واحد میپرداختند. این سنت، بعد از اسلام هم، نسل به نسل، ادامه پیدا کرد. آثار آن، در اعتکاف ایامالبیض ماه رجب، در دنیای اسلام قابل مشاهده است.
عبدالمطلب جد پیامبر(ص)، زمانی که بزرگی مکه را عهدهدار شد، برای اعتکاف خود در ماه رجب، مکانی را در بالای جبلالنور پیدا کرد؛ محلی خلوت به دور از هیاهوی روزگار و رفت و آمد مردم. درباره ویژگیهای جبلالنور آمده است هنگامی که ابراهیم خلیلالرحمن به امر الهی تصمیم به بازسازی کعبه گرفت، با کمک فرزندش برای ساخت کعبه و بالا بردن دیوارههای آن، سنگهای مورد نیاز را از محل جبلالنور تهیه کرد.
محلی را که عبدالمطلب در بالای جبلالنور انتخاب کرده بود، بعدها مورد استفاده پیامبر(ص) قرار گرفت و ایشان در ماه رجب در این غار به عبادت میپرداخت. یک ویژگی این غار که به «حرا» معروف است، این است که روزنهای دارد به طرف کعبه، به گونهای که هرکسی داخل غار مینشیند یا میایستد، کعبه را مقابل خود میبیند. حتی امروز که مکه را برجهای بلند فراگرفته است، در غار حرا، گلدستههای مسجدالحرام دیده میشود. یکی از اعمالی که معتکف در غار بدان میپرداخت، نگاه به کعبه بود. این مکان که از رفت و آمد رهروان به دور بود، محل آرام و ساکتی بود، بدون رفت و آمد و تنها. در این غار به صورت ایستاده یک نفر و به صورت نشسته دو نفر به زحمت جا داده میشوند.
خوشبختانه تنها مکانی که از زمان رسول خدا(ص) در شهر مکه باقیمانده و تاکنون دچار ساخت و سازهای بیرویه نشده است، غار حرا است. حضرت محمد(ص) قبل از بعثت، همه ساله در ماه رجب این غار را برای عبادت خود انتخاب میکرد. زمان اعتکاف حضرت، ماه رجب بود و شبی نیز که حضرت از جانب خدا مبعوث شد، در غار حرا عبادت میکرد.
با قبول اعتکاف حنفا در ماه رجب و پیروی از این سنت از سوی حضرت محمد(ص)، میتوان گفت به دلیل اینکه قبل از اسلام حنفا در ماه دیگری برنامهای تحت عنوان اعتکاف نداشتند، بعثت پیامبر(ص) در ماه رجب اتفاق افتاده است.
حضرت محمد(ص) در شب ۲۷ رجب، مثل هر شب و روز دیگر، به عبادت و تفکر مشغول بود و هیچ کس او را همراهی نمیکرد. او هیچگاه منتظر اتفاقی نبود و هیچگاه نمیدانست که برای او چنین اتفاقی از جانب خداوند رقم خواهد خورد.
حضرت همچون اوقات دیگر، در حال عبادت و تفکر بود که یکباره با ناشناسی غریب و ناشناخته مواجه شد؛ فرشتهای که حضرت نمیشناخت! حضرت محمد(ص) بادیدن او به خود لرزید. این ماجرایی بود که هرگز تاکنون ندیده بود و پیشبینی هم نمیکرد. فرشته وحی یکباره او را مورد خطاب قرار داد: «اقرا، بخوان! چه بخوانم! من که خواندن نمیدانم!» آری ویژگی او همین بود که خواندن نمیدانست و امی بود. اگر خواندن میدانست و نزد استادی درس خوانده بود، در آن سرزمین جاهلی، کسی به او اقبالی نشان نمیداد.
پس از آن، از خطاب آن ناشناس به لرزه افتاد. فرشته وحی ادامه داد: «اقرا باسم ربک الذی خلق؛ بخوان بنام خدایی که تو را خلق کرده است.» اولین پیام الهی خطاب به پیامبر(ص)، پیام و دستور جهتدار و هدفمند است؛ یک دستور الهی با فعل امر! دستوری سخت برای کسی که در خواندن ناتوان است.
اما این خواندن پیامی دارد. خواندن جهتدار، «اقرا باسم ربک» خواندن به نام خدا، خدایی که تو را خلق کرد.
بنابراین اسلام باخواندن شروع شد. خواندنی متفاوت، با فکر و اندیشه، صرفاً برای خدا. آیات اولیه الهی، امر به خواندن دارد، خواندنی با ویژگی «باسم ربک»، ربی که خالق است. خواندنی جهتدار، هدفدار، با فکر و اندیشه، با تحقیق و پرسش. زیرا قرار است این دین به خواندنی اعتبار بدهد که هدفی الهی داشته باشد: «اقرا باسم ربک الذی خلق؛ بخوان به نام خدایی که تو را خلق کرد.»
بیندیش و فکر کن! چه کسی تو را خلق کرده است؟ فکر کن چگونه خلق شدی؟ خلقت شما چگونه بوده است؟ پس بخوان؛ خواندنی با جهت و هدف، خواندن به نام خدا، بخوان به نام خداوندی که تو را اینگونه خلق کرده است.
و در ادامه «خلق الانسان من علق.» فکر کن که خداوند چگونه تو را خلق کرده است. اکنون خداوند تو را به تفکر و اندیشیدن در مورد خلقت دعوت میکند. «من علق» یعنی انسان را از مادهای گندیده یا بد بو خلق کرده است. او میخواهد انسان به این فکر کند که خلقتش از کجا شروع شده است؟ نطفه و علقه اولیه چه بوده است؟
خواندن هدفمند، یعنی کسب علم الهی و ربانی، کسب علم با فکر و اندیشه الهی، خواندن با تحقیق و پژوهش و قابل اثبات.
وقتی علم را «باسم ربک» و جهتدار آموختی، یعنی برای علمی که بدست آوردهای فکر کردهای. آیا برای بدست آوردن چگونگی خلقت تحمل و اندیشه کردهای؟ در این صورت، میتوانی جایگاه خودت را شناسایی کنی و در این صورت، علمی که میآموزی الهی است. بعد ادامه میدهد: «اقرا و ربک الاکرم، الذی علم بالقلم»، بخوان به نام خداوند دانا خدایی که به وسیله قلم به شما علم آموخت. و بعد «علم الانسان مالم یعلم» یعنی آنچه را که انسان نمیدانست، به او آموخت.
تمام آیات اولیه قرآن که بر پیامبر(ص) نازل شد، از خواندن و آموختن، از تفکر و علم و از قلم و دانایی سخن میگویند.
علم «باسم ربک» است، که اگر انسان بدان متکی شد، به همه خواستههای علمی، خواهد رسید.
پس از نزول آیات، حضرت توان ادامه اقامت نداشت. به سمت خانه حرکت کرد. از کوه پایین آمد و به خانه رسید. به همسرش حضرت خدیجه(س) گفت: «احساس سرما و خستگی میکنم.» حضرت خوابید و حضرت خدیجه(س) گلیمی رویش انداخت. بار دیگر وارد شد و صحنه قبل باز هم تکرار شد. این بار فرشته وحی خطاب کرد: «یاایها المدثر»؛ ای گلیم برخود پیچیده، «قم فانذر»؛ برخیز و انذار کن و بگو: «و ربک فکبر» و پرورگار خودت را بزرگ بدار. حضرت بلند شد. ماجرا را برای همسرش تعریف کرد. حاضران در خانه با شنیدن ماجرا فوراً ایمان آوردند؛ خدیجه(س) همسر پیامبر، علی(ع) ۱۰ ساله که در خانه پیامبر زندگی میکرد و زید که غلام حضرت بود. این سه بزرگوار با شنیدن واقعه، ایمان آوردند و مسلمان شدند.
اسلام آوردن خدیجه همسر پیامبر، به عنوان «زن»، علی ۱۰ ساله «نوجوان» و زید که «غلام» حضرت بود، خود پیام دارد. این سه نفر مسلمان اولیه، نمایندگان سه قشری بودند که در روزگار جاهلیت عربستان فاقد اعتبار اجتماعی بودند. در آن روزگار، در فرهنگ قبیلهای جاهلی، نه زن اعتبار داشت، نه بچه و نوجوان و نه غلام. تنها مردانی از اعتبار اجتماعی برخوردار بودند که ازدواج کرده و صاحب فرزندی شده و کنیه «ابو» گرفته بودند. در این صورت به عضویت قبیله پذیرفته شده و دارای اعتبار اجتماعی میشدند. با این تفکر، مسلمان شدن سه تن از نمایندگان محرومان قبیله، نوید نجاتبخش و شخصیت دهنده بودن اسلام برای زنان، نوجوانان و غلامان تحت ستم دوره جاهلیت به حساب آمد.
دوران دعوتهای خاص پیامبر(ص)، حدود ۳ سال به طول انجامید. تا اینکه حضرت طبق آیه «فانذر عشیرتک الاقربین» مأموریت یافت خانواده خود را برای گرویدن به اسلام دعوت کند، هرچند در این دعوت موفقیتی حاصل نشد. این دعوت پیامی دارد. این پیام این است که خانواده و اقوام بر دیگران مقدم هستند. ابتدا بایستی به ارحام و خانواده توجه کرد و پس از آن به دیگران. نکته مهمتر اینکه پیامبر(ص) در جمع خانوادگی هم مورد مخالفت نزدیکترین فردی قرار گرفت که هم عموی پیامبر بود و هم پدر دو دامادش. پیام دیگر این است که وقتی نزدیکترین فامیل مخالفت کرد، باز هم نباید هدف فراموش شود. جلسه اول با تلاش ابولهب بهم خورد و نتیجهای بدست نیامد. اما پیامبر ناامید نشد، دوباره اقوام را دعوت کرد و خواسته خود را بیان فرمود، هرچند جز علی بن ابیطالب که سه سال قبل ایمان آورده بود و این بار رسماً اعلام کرد، دیگر اقوام دعوت را نپذیرفتند.پیامبر(ص) پس از برگزاری ناموفق دعوت خانوادگی، با اعلام دعوت علنی در کوه صفا، به طور رسمی فعالیت تبلیغی و تبشیری خود را در مکه آغاز کرد. با آغاز دعوت رسمی دین اسلام، جوانان، زنان، غلامان و بعضی از بزرگان مکه به دین اسلام گرایش پیدا کردند. هنگامی که سرمایه سالاران مکه احساس کردند حضور پیامبر و دین او، مانعی برای منافع اقتصادی و جمعآوری مال آنان شده است، مبارزه را آغاز کردند. آنان روزگار سختی را بر پیامبر(ص) و مسلمانان تحمیل کردند و با تحریمهای همهجانبه علیه مسلمانان، آنان را ازحق معامله، گفتوگو، رفت و آمد و حتی همصحبتی و امکانات زندگی محروم کردند. پیامبر(ص) با همه سختیها، دوران مکه را پشت سر گذاشت و در شب اول ربیع الاول سال ۱۳ بعثت که به «لیله المبیت» معروف است، شهر و موطن اصلی خود را تنها گذاشت و شبانه به قصد مهاجرت به سوی مدینه حرکت کرد.
ارسال نظر